دنیایِ خانمِ فریلنسر؛ داستانی واقعی در مورد بهترین راه گرفتن پروژه
سلام! من محبوبه حسنی هستم و از سال 94 تا امروز به عنوان کارشناس ارشد تولید محتوای متنی به صورت فریلنسری با مجموعههای مختلف همکاری میکنم.
دنیای فریلنسرها، پُر از فراز و فرودهاییست که تا واردش نشید، درک خوبی ازش پیدا نمیکنید. امروز تصمیم گرفتم برای تویی که احتمالا اول راهی، از ماجرای فریلنسری خودم بگم. از نقطه شروع کار؛ از اینکه چه اتفاقاتی افتاد تا تونستم در حرفهای که هنوز اونطور که باید و شاید شناختهشده نبود و بهش بها نمیدادن، قد بکشم؛ از سکوی پرتابی بگم که مسیر پیشِ روی من رو هموارتر از قبل کرد. نقطه عطفی شد برای گرفتن پروژههای بیشتر و بیشتر! شاید به دردت خورد و تونستی به عنوان یک الگو ازش استفاده کنی. پس تا آخر این متن، همراه من باش.
نسخه صوتی مقاله:
شروع ماجرای فریلنسری
خُب ماجرا از سال 94 شروع شد؛ روزی که حامی غفاری (همسرم)، از «کجارو» گفت. البته چند سالی بود که همسرم به عنوان فریلنسر فعالیت میکرد. صبحها اداره بود و عصرها برای زومیت و شیپور مینوشت. کجارو هم، زیرمجموعه زومیت بود و یک سایتِ تازهکار که در زمینه گردشگری جذب نویسنده داشت.
«مسعود یوسفنژاد»، مدیر عامل زومیت که واقعا یکی از بهترینهاست، از همکاران خواسته بود، اگر کسی رو میشناسن که در کنار علاقه به نوشتن، استعداد نویسندگی هم داره، پیشنهاد بِدن و حامی هم من رو معرفی کرد.
«ساحره چمنی»، به عنوان سردبیر کجارو به صورت موقت از زومیت اومده بود. میخواست ضمن آموزش به بچهها، به بالااومدن سایت هم کمک کنه. یک نمونه کار که در مورد «آداب غذاخوردن مردم کره جنوبی»، بود، نوشتم و برای ساحره ایمیل کردم.
فردای اون روز دیدم مطلبم به اسمِ خودم منتشر شده. نمیدونید چه حس فوقالعادهای داشت. بیشتر از 10 بار صفحه رو باز کردم و مطلبم رو با ذوق خوندم و هربار از ته دل، کِیف میکردم. پیش خودمون بمونه، هنوزم با فکرکردن بهش، به وجد میام.
اون روز، بلافاصه اضافه شدم به گروه اصلی اسکایپِ کجارو. جوِ واقعا صمیمی و دوستداشتنی بود. «آرمان والی»، مسئول کجارو بود و از همون ابتدای کار، هرچی بلد بود رو میگفت و کمک میکرد تا بتونیم همگی با هم پیشرفت کنیم و کجارو رو به بهترین جایگاه برسونیم.
بعد از مدتی، ساحره دوباره برگشت به زومیت و ما موندیم و آرمان والی. چند ماه بعد، آرمان هم رفت و «سیامک احدی»، اومد. سیامک یکی از خوبای روزگار بود. یک کاربلد که میدونست چطور با بچهها رفتار کنه تا ضمنِ یادگیری، اشتباهاتشون رو کمتر کنن. خلاصه بگم همه دوستش داشتیم و به خاطر اخلاق خوبی که داشت، خیلی زود، نبودِ ساحره و آرمان رو فراموش کردیم.
راستش رو بخواین، من با کجارو بزرگ شدم؛ آموختن، گوش دادن و پیشرفت کردن رو یاد گرفتم! با فضای وردپرس آشنا شدم. یاد گرفتم چطور مطالبم رو سئوشده بنویسم، چطور لید و میانتیترهای خوب و کاربرپسند انتخاب کنم و فهمیدم کلمات کلیدی اصلی و فرعی که اینقدر ازش صحبت میکردن، چرا مهمن و چه نقشی رو ایفا میکنن.
ساده بخوام بگم، متوجه شدم که اگر میخوای محتوای خوبی تولید کنی، باید همیشه و هر لحظه دنبال یادگرفتن باشی و زمان بزاری برای پیشرفت.
معتقدم که کجارو برای من فقط یک سایتِ گردشگری نبود. درواقع مثل یک آموزشگاه واقعی بود که مطمئنم هیچ دانشگاه امروزی داخل کشورمون، نمیتونه برای آموزش جوونا، اینقدر موثر باشه.
دریافت پیشنهادات کاری
بعد از دو سال، از کجارو جدا شدم. چندماهی به خواسته خودم بیکار بودم. تا اینکه باز همسرم، پیشنهاد کار از طرف «مونا دژبان»، رو داد. ایشون تیم تولید محتوا داشتند و در زمینههای مختلف از کارفرماها، کار میگرفتند.
یادمه بعد از اینکه یکی دوتا نمونهکار براشون فرستادم، همکاریمون شروع شد و با کلمهای 20 تومن کار کردم. دکوراسیون، معماری، پزشکی، مهاجرت و… بخشی از زمینههایی بود که درموردشون مطلب مینوشتم.
همزمان به واسطه فردی ناشناس که احتمال میدم از همکاران سابقم در کجارو بود، با من تماس گرفتند و پیشنهاد کار دادند. اینبار دیگه من نمونهکار ارسال نکرده بودم. بلکه خودشون مقالاتی که به نام خودم منتشر شده بود، به عنوان نمونهکار پسندیده بودند.
واقعیتش اون موقعها خیلی تولید محتوا جدی گرفته نمیشد و اکثر نویسندهها فکر میکردن در حقشون اجحاف میشه. یادمه سر قیمت هنوز باید چونه میزدم. ولی خب چون عاشق نوشتن بودم و یه جورایی از اینکه میتونستم بدون اینکه از خونه بیرون برم، با آدمهای زیادی اونم رو در رو سر و کله بزنم، قبول میکردم.
برای من، لذتبخشترین بخش فریلنسری، کسب درآمد بدون خارجشدن از خونه بود. من میتونستم کنار بچههام باشم، خونهداری کنم، هر زمان که دلم میخواست، دست از نوشتن بردارم و برم روی تخت چشمام رو روی هم بزارم و کمی ذهن آشفتم رو سر و سامون بدم. بدون اینکه کسی مراقبم باشه و ببینه کار میکنم یا از زیرِ کار در میرم، فنجان چایی برای خودم بریزم و کنار بچههام بنشینم و در آرامش از طعم زندگی لذت ببرم.
پایان چونهزنی سر قیمت
کارها یکی پس از دیگری میاومد. بعضی مواقع، کارفرماها تماس میگرفتند و پیشنهاد کار میدادند. بعضی اوقات هم به واسطه همسرم، پیشنهاد کار میشد. خلاصه رزومه کاری من هر روز پُربارتر از قبل میشد. تا جاییکه پیشنهاد همکاری با شرکتهای بزرگ و شناختهشدهای مثل شیپور، دیوار، زنبیل، ایرانسرور، ابرآروان، وب 24، اتاقک، درجه، باشگاه محتوا و… گرفتم.
درست در این نقطه، این من بودم که باید برای قیمتِ پیشنهادی کارفرما رضایت میداد. دیگه سر حقالتحریر چونه نمیزدم. من پیشنهاد میدادم و خوشبختانه اکثرا قبول میکردند. دلیل این اتفاق هم نه فقط رزومه خوبِ من؛ بلکه کیفیت کارم بود.
راستش رو بخواین همونطور که قبلا هم گفتم، از یه جایی به بعد متوجه شدم که برای پیشرفت و رسیدن به جایگاهی که حق یک نویسنده یا فریلنسره، باید همیشه در حال آموختن باشم. به همین دلیل رفتم دنبال یادگیری بیشتر.
وبینارهای زیادی رو شرکت میکردم. دورههای آموزشی خوبی رو میگذروندم که بعضا همسرم مدرسش بود. سعی میکردم کارهایی رو قبول کنم که فقط از نظر مالی من رو تأمین نکنه، بلکه یک چیزی به دانشم اضافه کنه.
به صورت جدی به دنبال یادگیری رپورتاژ آگهی، محصولنویسی، راهنمای خرید، داستانسرایی و کپیرایتینگ رفتم و در این زمینهها برای کارفرماهای مختلف که بعضیهاشون از شرکتهای معتبر و شناختهشده هستند و بعضیهاشون تازه تأسیس، محتوا تولید میکردم.
اما هنوزم دست نکشیدم از یادگیری و هرجا که دوره آموزشی خوبی باشه، شرکت میکنم. مثلا همین اواخر در دوره بازاریابی دیجیتال آقای «عادل طالبی»، عزیز که واقعا بهشون اردات دارم، شرکت کردم. هرچند فرصتم خیلی کمه و نمیتونم طبق برنامهریزی پیش برم، ولی هروقت زمان داشته باشم، آموزشها رو دنبال میکنم.
اما یه نکته مهم میخوام بگم که خیلی از فریلنسرها بهش رسیدن. اون نکته اینه که 80 درصد درآمد شما از 20 درصد مشتریها میاد. در واقع اگه مشتریهای اول شما راضی باشن، کمکم براتون مشتری میارن و شبکهای از کارفرماها تشکیل میشه که شما رو به همدیگه معرفی میکنن. در این زمینه پیشنهاد میکنم خوندن مطلب «بر روی 20% کارها تمرکز کن تا 80% نتیجۀ عالی بگیری!» رو از دست ندین.
مهمترین عامل موفقیت یک فریلنسر
احتمالا تا اینجای ماجرا، متوجه تاثیر همسرم برای شناختهشدن بین کارفرماها شده باشید. اولین تجربه کاری من به عنوان فریلنسر توسط همسرم در کجارو شکل گرفت. بعد از اون، شوق یادگیری من برای نوشتن باعث شد تا کیفیت کارم رو بالا ببرم.
شاید اگر حامی نبود و با شبکهسازی قوی که داشت، من رو به همکاران و کارفرمایان مختلف معرفی نمیکرد، الان به عنوان یک تولیدکننده محتوا که به صورت فریلنسری فعالیت میکنه، شناخته نمیشدم. اگر بخوام صادق باشم، من حضور پررنگ و مناسب حامی در شبکههای اجتماعی و گروههای مختلف رو یکی از مهمترین عوامل در قدمگذاشتنم در این مسیر میدونم. درواقع این ارتباطات قوی ایشون بود که باعث شد پروژهها یکی پس از دیگری به من پیشنهاد بشن.
مثلا حضورم در «پارسکُدرز»، نمونه بارزی از همین ارتباطات قوی است. درواقع بواسطه تجربههای خوب همسرم با مدیران پارسکدرز، با این مجموعه ارتباط گرفتم و افتخار همکاری باهاشون رو دارم. اگر بخوام سادهتر بگم، از نظر من دو عامل اصلی باعث میشه که بتونین یک فریلنسر موفق با انبوهی از پروژههای کاری خوب باشین.
- شبکهسازی و داشتن ارتباطات قوی
- یادگیری، پیشرفت و تجربه کاری
در همین رابطه: بر روی 20% کارها تمرکز کن تا 80% نتیجۀ عالی بگیری!
همونطور که اول صحبتم گفتم، دنیای فریلنسری پُر از چالشه و حتما باید واردش بشی و از نزدیک لمسشون کنی تا بتونی درک درست و واقعی ازش بدست بیاری. این نکته رو هم فراموش نکن که همیشه در مسیر کار با کارفرماهای خوب و خوشقول مواجه نمیشی.
متأسفانه در این چندسال، با کارفرماهایی روبهرو شدم که بعد از اتمام کار و دریافت محتواشون، هزینهای پرداخت نکردن!
کسانی که درک و اطلاع درستی از محتوا نداشتند، ولی بنابر نیاز بازار و شناختهشدن کسب و کارشون، سفارشِ کار دادن و موقع پرداخت دستمزد، هزار و یک ِان قُلت آوردن.
یا حتی مثلا کاربلدهایی که نمیدونم چطوری اسم و رسمی تو محتوا بدست آوردن، ولی وقتی باهاشون کار کنی، تازه متوجه میشی که هیچی نمیدونن!
بعضیها هم این وسط، از آبِ گلآلود ماهی میگیرن. یعنی میرن با مدیر کسبوکار یا درواقع مشتری اصلی قرارداد امضا میکنن اونم با چه قیمتی! ولی وقتی خودشون نیرو برای تیم جذب میکنن، دستمزد درست و حسابی پرداخت نمیکنن. درواقع به فکر کسب و کار خودشون هستند تا زحمتی که فریلنسر میکشه.
هرچند تعدادشون خیلی کم و انگشتشماره، ولی متأسفانه هستند و بازار کار رو بهویژه برای فریلنسرهای تازهکار خراب کردن.
اینا رو نگفتم تا از تصمیمت برای ورود به دنیای فریلنیسری پشیمون بشی! اینا رو گفتم تا بدونی در هر مسیری که قدم میزاری با آدمهای مختلفی برخورد میکنی. ممکنه بارها و بارها نتیجه زحمتت رو نبینی ولی ایمان داشته باش، اگر برای خودت هدف تأیین کنی و برای رسیدن به هدفت قوی باشی و نامید نشی، تا رسیدن به موفقیت، راه زیادی نداری.
و اما کلام آخر…
یادتون باشه این همه ماجرا نیست. اگه به عنوان طراح، گرافیست، برنامهنویس، مترجم، تولیدکننده محتوا یا هر تخصص دیگهای تو دنیای فریلنسری مشغول فعالیت هستین و کارتون رو تازه شروع کردین یا دنبال مسیر موفقیت هستین، میخوام این نوید رو بهتون بدم که منتظر یه سری مطلب دیگه باشین تا با مثالهای کاربردی بهتون بگم که چطور میتونید رزومه قویتری داشته باشین و پروژههای بهتری بگیرین.
داستانی دیگر برای الهام گرفتن: مسیر کاری عجیب و جالب یک گرافیست فریلنسر موفق
ماجرای ما ماجرای آقا و خانم فریلنسره. چقدر خوب نوشتی. مطمئنم مثل همیشه موفق خواهی بود
سلام
لینکی که روی اسم خانم حسنی گذاشتید اشتباه است.
بله درسته لینک مشکل داشت. ایشون پروفایلشون در جاب اینجا رو غیر فعال کردن. من لینک رو اصلاح کردم و پروفایل لینکدین ایشون رو درج کردم:
https://www.linkedin.com/in/mahboubehhasani/
سلام مقاله متن عالی و جذابی داشت
با تشکر
چه قلم گیرا و چه بیان شیوایی . آفرین . من از خوندن این مطلب لذت و بهره بردم . آرزومند توفیقات روزافزون