بیگاری مدرن در دنیای فریلنسرها: توهم یا واقعیت؟!
در این ویدئوی کوتاه گفتم که چرا دست به کار نوشتن این مقاله شدم
اگر حوصله خوندن متن ندارید، پس نسخه صوتیش رو گوش کنید:
***
دانشجوی دانشگاه غیرانتفاعی بودم و هر ترم نزدیک به یک میلیون تومان شهریه میدادم. وقتی که به خودم آمدم، متوجه شدم که فشار زیادی روی خودم و خانوادهام هست. تصمیم گرفتم که از این فشار کم کنم؛ باید کار میکردم و خرج خودم را میدادم.
با 20 سال سن و بدون هیچ مهارت خاصی، کجا کار پیدا میکردم؟ به چند فروشگاه بزرگ برای فروشندگی سر زدم و هیچکدام خیال استخدام دانشجو نداشتند.
این یک تراژدی نیست. یک داستان واقعی از مسیر فریلنسر شدن است! تا انتها را بخوانید.
شرمنده؛ نمیتوانیم پارهوقت با شما کار کنیم.
با خودم میگفتم: «آخر فروشندگی هم مگر کار میشود؟ من بروم فروشنده بشوم؟ آخر رویای برنامهنویس شدنم چه میشود؟» در آخر مجبور شدم به کارمندی روی بیاورم. گاهی اوقات 12 ساعت در روزم را سرکار بودم و عملاً کلاسهای دانشگاه را نمیرفتم.
نهایتاً با سختی زیاد فارغالتحصیل شدم و تا آن زمان هم فضای اینترنت گستردهتر شد و کسبوکارهای اینترنتی رونق بیشتری گرفتند. من هم انگلیسیام خوب بود و میتوانستم ترجمه کنم. چندین بار در اینترنت «مترجم اینترنتی» و غیره را سرچ کردم.
به یک وبسایت فریلنسری رسیدم. آن موقع چیزی از فریلنسری نمیدانستم. فقط میخواستم ببینم که آیا میتوانم در اینترنت هم کاری پیدا کنم یا نه! یک پروژۀ ترجمه خیلی چشمانم را گرفت. حقوق ثابت ماهانه 800 هزار تومان! میدانی؟ برای یک دختر 23 ساله در یک شهرستان که با 12 ساعت کار 500 هزار تومان نصیبش میشد، چنین حقوقی خیلی هم زیاد بهنظر میآمد!
تصورش را بکن: در خانهات نشستی و فقط چندخط به چندخط ترجمهات را انجام میدهی! دیگر حتی نیازی نیست 200هزار تومان از حقوق بخور و نمیرت را برای رفتوآمد تا محل کار بدهی. با عجله برایش پیشنهاد فرستادم و کار را گرفتم. پیشنهادهای زیادی برای آن پروژه ثبت شده بود؛ اما من گرفتمش.
با کارفرما صحبت کردم و روند کار را برایم توضیح داد: «روزانه 10 لینک باید ترجمه بشود. لینکها عمومی هستند؛ بسیار آسان. در ترلو قرار بده و خبر بده که نوشتهای. با ووردپرس کار کردهای؟ آن را باید داخل پنل هم بارگذاری کنی. بلد نیستی؟ اشکالی ندارد. یادت میدهم.»
کار با پنل وورد پرس چیز خاصی نداشت. فقط برای پیدا کردن کیبورد استانداردی که نیمفاصله را داشته باشد، زحمت زیادی میکشیدم! چون چندبار اشتباه نصبش کرده بودم. همۀ اینها در قبال 800 هزار تومان بود. میدانی؟ اصلاً سختیهایش برایم مهم نبود.
روز اول سعی کردم 10 لینکی که داده بود را ترجمه کنم؛ ولی نرسیدم. چندتا از لینکها برای فردا ماند. با خودم گفتم صبح زودتر بیدار میشوم. از طرفی هم سرعت عملم در ترجمه هنوز خوب نیست، چون تجربۀ چندانی که ندارم. پس خودم را سرزنش نمیکنم.
کارها را تا 20 روز با عذاب جلو بردم. واقعاً عذابآور بود. ولی چون پای آن پول وسط بود، تحمل میکردم.
حالا که این مقاله منتشر میشود، 3 سال از این موضوع گذشته است. من آن موقع هیچ پولی از کارفرمایم دریافت نکردم. دلیلش را هم به این شکل بیان کرد:
«به تارگتت نرسیدی. اگر بخواهم پول کارهایی که کردی را به حسابت بزنم، عملاً چیزی نیست. زحمتی هم که نکشیدی، مگر کشیدی؟»
چه میکردم؟ بر سروصورت خودم میزدم که پولم را خورد؟ توییتر را به خاک و خون میکشیدم که فلان سایت فریلنسر نظارت ندارد؟ مقصر اصلی در اینجا واقعاً کیست؟ وقتی که با کارفرما، آیدی تلگرام ردوبدل کرده بودم، پلتفرم چطور میتوانست دخالتی در آن کند؟
امروز من دیگر آن دختربچۀ خام و نپختهای نیستم که با این پیشنهادها وسوسه شوم. اما هنوز بحثهای این چنینی را در مورد سایتهای فریلنسری و بیگاری کشیدن برخی کارفرماها میبینم. همۀ این موارد هنوز هم برای من و شمای فریلنسر سوال است. به همین خاطر هم میخواهم اینجا تمام این موارد را به چالش بکشم.
البته در این راه از تجربۀ خیلی از دوستان فریلنسرم، کمک بسیار گرفتم که نظر آنها را هم برای شما مینویسم. شما هم میتوانید از تجربههای خودتان در انتهای همین مطلب برای ما بنویسید تا همگی به یک اتفاقنظر برسیم. هرچه باشد، این مشکل فقط گریبان من را نمیگیرد؛ صحبت از مشکلات همۀ فریلنسرهاست.
تا انتهای این مطلب را بخوانید. هر بخشی که از نظرتان درست نبود را گوشزد کنید و هر جایی که نیاز به تفکر و ارائۀ راهحل دارد، ایدۀ خودتان را مطرح کنید.
فدائیان کمیت: کیفیت، بیکیفیت!
وقتی یک کارفرما بودجۀ خاصی را برای یک پروژه تخصیص میدهد و آن مبلغ از عرف قیمت آن پروژه خیلی پایینتر است، فریلنسر چه کند؟ واضح هست که خیلی از فریلنسرها برای چنین پروژهای پیشنهادهای خودشان را ارسال میکنند؛ حالا بعضیها با قیمت خیلی پایین راحتاند و خیلیهای دیگر هم همقدِ ارزش کیفیِ کار خودشان حقالزحمه طلب میکنند.
اتفاقاً یکی از فریلنسرها بهنام آقای شهاب پاپون، نظری در این مورد داشت که برای من قابل تأمل بود. برای شما هم مینویسم:
من معتقدم هر کسی باید هرطوری که دوست دارد رفتار کند. یک نفر را میبینید که دلش میخواهد برای یک دیزاین 5 دلار بگیرد و اتفاقاً راضی هم هست. این فرد باید همین مبلغ را بگیرد. ولی شخص دیگری دلش میخواهد 50 دلار دریافت کند. از هر 10تا مشتری، 8تای آنها میگویند که گران است و دوتای دیگر هم همین مبلغ را قبول میکنند. هردوی این افراد کاری را که دلشان میخواست انجام دادند و اتفاقاً از آن سود هم کردهاند.
اگر یک نفر (که اتفاقاً تعدادشان خیلی بیشتر از 1 نفر است) با مبلغ پیشنهادی پایین پروژه بگیرد، چه کاری از دست شما برمیآید؟ هیچ کاری! خیلی از افراد هستند که با قیمت کم کار میکنند و دلایل منطقیای هم دارند. دانشجوها دنبال کار پارهوقت هستند. مثلاً دانشجوی ترم 3 زبان انگلیسی هست و تجربۀ کار هم ندارد؛ میخواهد دلی به دریا بزند. طبیعتاً برای چنین پروژههایی سر و دست میشکند و بدون توجه به قیمت، آن را قبول میکند.
قطعاً کسی مثل من که در شهرستان زندگی میکنم و با حقوق 4 میلیون تومان (فعلاً) هم میتوانم زندگیام را بگذرانم، با کسی که در تهران با حقوق 10 میلیون تومان هم بهسختی نفس میکشد، خیلی تفاوت دارد. کارفرماهای ما هم از مناطق مختلف ایران بودجههای خود را تخصیص میدهند و فریلنسرها هم براساس نیاز خودشان پیشنهاد ثبت میکنند.
ما نمیتوانیم بگوییم که هیچ کارفرمایی حق ندارد بودجۀ کم مطرح کند. کمی خودمان را جای این افراد بگذاریم. کسی که در جنوب ایران زندگی میکند و مثل کسی که در تهران زندگی میکند درآمد ندارد، چطور برای یک پروژه بودجۀ خیلی زیاد اختصاص دهد؟
در برخی موارد هم افرادی هستند که هرطور شده به مقداری پول نیاز دارند و پروژههای کم قیمت را قبول میکنند. اما آیا واقعاً در این مواقع، کیفیت فدای کمیت میشود؟ متاسفانه در بیشتر موارد کیفیت فدای هزینۀ کمی که اختصاص میدهند میشود. اما همیشه به این معنی نیست که فریلنسر از همان ابتدا قصدش را داشته که کار بیکیفیت تحویل دهد.
راستش را بخواهید من از چندنفر در مورد وضعیت کیفی کارهای فریلنسرها سوال پرسیدم و جوابهای جالبی هم گرفتم. افراد خیلی زیادی معتقدند که در ازای این مبالغ کم، کیفیت کم هم تحویل میگیرند. ولی مواردی هم دیدم که برخی از کارفرماها، از کارهای فریلنسرها رضایت داشتند و هیچوقت کار بیکیفیتی از آنها نگرفتند.
همانطور که بالاتر هم گفتم، ما با سیل عظیمی از دانشجویانی روبهرو هستیم که حالا متوجه شدهاند باید بهغیر از درس تئوری، تجربۀ عملی هم داشته باشند. این دسته از افراد که کمتجربه هم هستند، احتمالاً کار را با کیفیت پایینتر تحویل خواهند داد؛ دلیلش هم خامیشان در زمینۀ کاری هست. همان خامیای که در داستان شروعبهکارِ من خواندید! احتمالاً خودتان هم از این داستانها برای تعریف کردن دارید. در انتهای مطلب برای من و بقیۀ فریلنسرها بنویسید.
نمیتوان این واقعیت را هم نادیده گرفت که خیلی از افراد با همین قیمتهای کم و غیرعرف، بهعلت استعداد و حس مسئولیتپذیریشان، کار باکیفیت و تمیزی تحویل میدهند. در هر صورت باید منصف باشیم.
سوالی که در اینجا پیش میآید این است که آیا یک فریلنسر حرفهای در زمینۀ کاری خودش، با این مبالغ کمی که از طرف کارفرما پیشنهاد میشود کار میکند؟ آیا باید جلوی این نحوۀ قیمتگذاری را گرفت؟ اصلاً این دیدگاه که هرچقدر پول بدهی، همانقدر هم آش میخوری درست است؟ در مورد همۀ این موارد صحبت میکنیم.
قبل از اینکه به بخش بعدی برویم، در نظر داشته باشید که در برخی از زمینهها مثل تایپ و ترجمه، رقابت شدیداً سنگین است. افراد زیادی هستند که برای چنین پروژههایی پیشنهاد ارسال میکنند. در نتیجه وقتی شخصی بخواهد پروژه را حتماً بگیرد، به مراتب قیمت پایینتری از بقیه افراد پیشنهاد میدهد.
البته شما هم نظرات خود را برای ما بنویسید تا قضاوت منطقیتری در این مورد داشته باشیم.
هرچقدر پول بدی، همان قدر هم آش میخوری!
هیچکسی یکشبه باتجربه نمیشود و نمیتواند با سابقۀ کم، پروژههای بزرگ بگیرد. این یک حقیقت است. از طرفی، افرادی که بهاندازۀ کافی باتجربهاند و نمونهکارهای خوبی برای خودشان فراهم کردهاند، زیر بار چنین پروژههایی با قیمتهای پایین نخواهند رفت. البته منظور از قیمت پایین، قیمتی است که حتی از حد معمول هم پایینتر باشد.
پس فریلنسرهایی هم هستند که فقط کمتجربهاند و به پول نیاز دارند، به همین علت هزینههای کمتر را هم قبول میکنند و همچنان کیفیت کارشان قابل قبول خواهد بود؛ چون افراد زیرک فقط به نمونهکارها و رزومههایی که از خودشان بهجا میگذارند اهمیت میدهند.
با وجود اینها، هنوز کیفیت کارهایی که در قبال آن هزینۀ خوبی پرداخت نشده، پایینتر از وقتی است که هزینۀ معقولی برای آن پیشنهاد میشود. اما نمیتوان از این موضوع یک نتیجۀ کلی و قطعی گرفت. همیشه باید آن دسته از فریلنسرهایی که تازهکار هستند و نیاز به تجربه دارند را در نظر بگیرید.
همینجا باید به یک موضوع مهمی اشاره کنم. بارها برای من و دیگر دوستان فریلنسرم پیش آمده که وقتی حتی پروژهای از لینکدین و جاهای دیگر هم به ما پیشنهاد میشود، با چنین رقمهای عجیب و پایینی روبهرو میشویم. میخواهم بگویم که این صحبتها فقط مختص به سایتهای فریلنسری مثل پارسکدرز نیست. این بحثها خیلی بزرگتر و پیچیدهتر از این حرفهاست!
حالا من سعی کردم که میانهرو باشم و بهدرستی افراد مختلف را درک کنم. ولی بقیۀ فریلنسرها چنین نظری ندارند. چندتا از نظرات مختلف فریلنسرها را با هم میخوانیم:
خانم محبوبه خادمی معتقدند که خودِ فریلنسرها باید برای کارشان ارزش قائل بشوند:
بهنظر من بین ظالم و مظلوم، هر دو مقصرند! اگر مظلوم پذیرای ظلم نباشد، طبیعتاً ظالم هم بهخودش جرئت ظلم کردن را نمیدهد.
خانم فرناز جمارانی، کسی هست که حدود یکسالونیم تجربۀ فریلنسری دارد و نظرش با این موضوع خیلی هم موافق نیست:
من با اینکه باید خودمان حقمان را بگیریم موافقم، اما نه زیاد! چون بالاخره باید قبول کنیم کسانی هم هستند که با قیمتهای کم راضیاند. تنها موضوعی که اهمیت دارد این است که به کارفرمایمان بفهمانیم کار ما باکیفیت است! و ارزشش هم بالاست!
یکی از نظرها خیلی متفاوتتر بود و موضوع جدیدی را مطرح کرد:
زمانی هست که شما برای یک کار 50 تومانی، 40 تومان دریافت میکنید و در ازای آن، رزومهسازی میکنید و دیگر تازهکار نخواهید بود. ولی اگر همان کار 50 تومانی را با 1 تومان قبول کنید و در آخر هم نتوانید انجامش دهید، اعتماد جامعۀ کارفرما را نسبت به فریلنسر خراب میکنید.
نظرات فریلنسرهایی که با من همکاری کردند و برایم زمان گذاشتند تا به سوالهایم پاسخ بدهند را خواندیم. شما چطور فکر میکنید؟ برای ما بنویسید.
کارفرماهایی که برای بازار فریلنسرها خوابهای خوبی دیدهاند!
وقتی که در تولید محتوا کمی بهتر از قبلم شده بودم، یک پروژهای به من پیشنهاد شد که کار تخصصی بود و شامل ترجمه و تالیف مقاله میشد. بابت این پروژه مبلغ خیلی پایینی به من پیشنهاد شد. من هم بهواسطۀ کارهای خوبی که در سابقهام داشتم، حسابی مغرور شده بودم و از آن کارفرما هم دلگیر شدم که چرا فکر میکند من این مبلغ را قبول میکنم؟
آن موقع هرچقدر برایم دلیل میآوردند، قبول نمیکردم. همیشه با خودم میگفتم آیا این کارفرماها در ایران زندگی نمیکنند؟ آیا نمیبینند که با خرید سهقلم جنس در سوپرمارکت، باید حداقل 100 هزار تومان پرداخت کنیم؟ چطور دلشان میآید بابت ترجمۀ چنین مقالهای 20 هزار تومان به من بدهند؟
چیزی که به آن توجه نکرده بودم این بود که این کارفرما هم خودش ساکن ایران است. او کسب و کاری دارد که با وضعیت نابسامان و اقتصاد بد ایران، بالا و پایین میشود و هربار وضعیت جدیدی را تجربه میکند. اگر آبان سال 98، من برای یک هفته کار نکردم و آن ماه 200 هزار تومان دریافتی داشتم، کارفرمای من ورشکست شد و حقوق کارکنانش را از جیبش داد.
اینها مواردی بود که باید همان موقع به آن فکر میکردم؛ ولی زمانی متوجهاش شدم که خودم درگیر راهاندازی کسب و کار خودم شدم. آنوقت دیگر فهمیدم که کارفرمای یک سایت محتوامحور یا خبری، که نیازش این است هرروز محتوای جدید منتشر کند، چطور میتواند مبالغ بالا را برای هرکدام از نویسندهها در نظر بگیرد؟!
شاید این دیدگاه از نظر شما درست نباشد. اگر بخواهیم عادلانه به آن فکر کنیم میبینیم که کار باکیفیت، مستلزم دریافتی خوب و کافی است. اما واقعیت چیست؟ بهنظر شما کارفرماها اشتباه میکنند؟ آیا کارفرما برای بازار فریلنسرها خوابهای خوبی دیدهاند تا بازارشان را خراب کنند؟
من نمیتوانم بهتنهایی در این مورد قضاوت کنم. پس برخی موارد را برای شما هم عنوان میکنم تا به آن فکر کنید و باهم به نتیجه برسیم.
برای اینکه این مقاله نگارش بشود، سری به سایت صنف رایانهای زدیم و تعرفههای مصوب آن را دیدیم. شما هم این صفحه را برای خود باز کنید و فایل PDF تعرفهها را دانلود کنید. به آن نگاه کنید. کدامیک از این تعرفهها در دنیای بیرون از فریلنسری، یعنی حتی محیط کارمندی هم رعایت میشود؟
در مورد انجمن گرافیک هم برایتان بگویم. نرخ مصوب انجمن گرافیک را ببینید. من تعرفۀ سال 98 را دانلود کردم و بگذارید با شما صادق باشم: آن لحظه دلم میخواست گرافیست بشوم! انگار وضع گرافیستها خیلی خوب است!!!؟؟؟؟
ولی واقعیت چیست؟ کدام گرافیست را دیدید که بگوید دستمزدش را طبق همین تعرفهها میگیرد؟ البته که کار گرافیستها درآمد خوبی دارد؛ ولی آیا مطابق با همین تعرفههایی است که در این سایت عنوان شده؟
سری هم به نظرسنجی جادی از برنامهنویسان زدیم. در انتهای نظرسنجی از افراد خواستهشده تا حقوق ساعتی و ماهانهشان را ذکر کنند. این حقوقهای دریافتی، چقدر شبیه به حقوقهای عادلانهای هستند که باید پرداخت شود؟
نمیخواهم خستهتان کنم و از وضعیت بد اقتصادی بگویم. خودتان این قصه را تا آخر میخوانید و استادش هستید. پس همینجا شما را با افکارتان رها میکنم و منتظر نظراتتان در انتهای این مطلب هستم. البته هنوز به انتهای مطلب نروید؛ بخشهای دیگری هم هست که باید در موردش با هم صحبت کنیم.
در مقالهای دیگری در مورد علت قیمت پایین برخی پروژهها صحبت کردهایم. میتوانید به این مقاله هم سر بزنید.
فریلنسرهایی که قدر خودشان را نمیدانند!
یک اپلیکیشن میخواهم در حد اسنپ با بودجۀ 500 هزار تومان. وقتی پیشنهادهایش را میبینید، با خودتان میگویید که اینها دیگر چه کسانی هستند؟ آخر با این مبالغ مگر میشود کد نوشت؟ ولی واقعاً این افراد که هستند؟ کدام فریلنسری قدر کار خودش را نمیداند؟
اگر بخواهم مثبتاندیش باشم، میگویم که احتمالاً تازهکار است و دانشجوی نرمافزار یک دانشگاهی در استانی از ایران؛ احتمالاً میخواهد کارش را شروع کند و تمام تلاشش بر این است که تجربۀ خوبی کسب کند. دقت کنید: قطعاً اولین تجربهاش هم در حد کیفیت اپلیکیشن اسنپ نخواهد بود!
اگر بخواهم واقعبین و در عینحال کمی هم بدبین باشم، اینها افرادی هستند که قول ظاهر روی بستهبندیِ بستنی عروسکی را میدهند، اما باطنش مثل همانی است که داخل بستهبندیاش میبینید. البته نمیتوان این را به همۀ افراد بسط داد؛ همیشه استثنایی هم وجود دارد.
ولی این را یادتان باشد که هیچوقت کسی مجبورتان نمیکند که با این قیمتهای کم کار کنید. شما همیشه گزینههایی برای انتخاب خواهید داشت. پس نگران این نباشید که بقیه فریلنسرها کارتان را خراب کنند. همیشه فکر کنید که کسی هست که برای کسب تجربه نیاز به این نوع پروژهها دارد. اگر اینطور فکر کنید، دیگر کمتر حرصش را میخورید. ☺
قوانین بیمنطق یا منطقی؟!
ما عادت کردهایم هر برگهای که به ما میدهند را بدون مطالعه امضا کنیم. در آخر هم عواقب بدش گریبان خودمان را میگیرد. این عادت را به دنیای مجازی هم منتقل کردهایم. وقتی وارد اپلیکیشنی میشویم یا حساب کاربری برای سایتی میسازیم، فقط با قوانین آن سایت موافقت میکنیم و میگذریم. در آخر هم وقتی به مشکلی میخوریم، شاکی میشویم؛ در صورتی که قبلاً با قانون نحوۀ مواجهه با آن مشکل، موافقت خود را اعلام کرده بودیم.
قراردادها هم همینطور هستند. برخی از موارد حقوقیای که در قرارداد نوشته میشود را نمیفهمیم؛ ولی چرا اعتماد میکنیم؟ چرا به خودمان زحمت نمیدهیم که در موردش از کسی که میداند سوال بپرسیم؟
سایتهای فریلنسری هم قوانین مشخصی دارند. همان قوانینی که اگر عضو این سایتها شده باشید، با درصد خیلی بالایی احتمال میدهم که اصلاً آن را نخواندهاید.
سازوکار سایتهای فریلنسری بهگونهای طراحی شده که درآمدشان را بهشکل درصد مشخصی از مبلغ کارفرما و در برخی موارد از فریلنسر میگیرند. زمانی که شما در این سایتها ثبتنام میکنید، عملاً با این قوانین هم موافقت میکنید.
در مورد نحوۀ کارکرد سایت و اینکه در قبال هر مشکلی که برای هریک از کارفرماها و فریلنسرها بهوجود میآید، چه روشهایی برای مواجهه وجود دارد هم در این قوانین نوشته شده است.
نکتۀ مهمی که باید به آن دقت کنید این است که مکالمه با کارفرمای خود را در هیچ پلتفرم دیگری نبرید. سعی کنید تمامی گفتگوها در همان سایت فریلنسری و در چارچوب مشخص آن انجام شود. در این صورت اگر تخلفی از کارفرما یا فریلنسر سر بزند، بخش حقوقی سایت موظف میشود تا آن را پیگیری کند.
اگر مشکل مربوط به بخش فنی و فراتر از توان عوامل سایت باشد، در این صورت است که شکایت به مرجع قضایی ذیصلاح میرسد و در آنجا پیگیری میشود.
روند کار بهصورت معمول در سایتهای فریلنسری به این شکل است که در ابتدا باید کارفرما و فریلنسر بر سر قیمت به توافق برسند و پروژه واگذار شود. کارفرما مبلغ را بهصورت گروگذاری در سایت قرار میدهد. بعد از تحویل کار فریلنسر، درصورتی که کارفرما کار را تایید کند، مبلغ آزاد میشود و در غیر اینصورت، سایت موظف است که خودش این مبلغ را آزاد کند.
اگر کارفرما و فریلنسر به هر دلیلی بعد از گروگذاری مبلغ با هم بهتوافق نرسند و این عدم توافق از هر دو طرف باشد و به سایت اعلام شود، مبلغ گروگذاشتهشده به کارفرما برمیگردد. در برخی از پلتفرمها این مبلغ با کم شدن مقداری بهعنوان کارمزد به فرد برمیگردد که این از سیاستهای آن پلتفرمهاست و من نمیتوانم در مورد دلیلش حدس چندانی بزنم. قضاوت این بخش را به خودتان واگذار میکنم.
مشکلی که خیلی از افراد با آن موجه شدند این بود که وقتی کار به بخش حقوقی سایت میرسد، همهچیز کند پیش میرود. جملۀ دقیقتر و درستتر این است که وقتی کار به بخش حقوقی میرسد، همهچیز در ساعات اداری انجام میشود.
مثلاً اگر شما با کارفرما یا فریلنسرتان در ساعت 4 عصر پنجشنبه به اختلاف بخورید، کارمند بخش حقوقی سایت، در بهترین حالت آن را در ساعات اولیۀ صبح شنبه میبیند و برایش داوری میکند.
مشکل دیگر این بخش این است که برای اینکه به تخلف افراد رسیدگی شود هم باید هزینه پرداخت کرد. فرض کنید شما یک سایت فریلنسری دارید و برای بخش حقوقی سایتتان هم نیاز به یک کارمند هست. حقوق کارمند و هزینههای دیگر او را از کجا تامین میکنید؟
اگر پیشنهادی بهغیر از دریافت مبلغ برای داوری در سایت دارید، برای ما در بخش نظرات بنویسید.
چطور برای پروژهها قیمتگذاری کنیم که نه سیخی بسوزه و نه کبابی؟!
اگر کارفرما هستید، خودتان بهتر از هرکسی از بضاعت جیبتان خبر دارید! همیشه برایم مهم بود و هست که حق هر فریلنسر و کارمند را بهاندازۀ خودش بدهم. اما این را هم میدانم که در برخی موارد واقعاً نمیشود برای پروژههای مختلفی بودجههای بالا درنظر گرفت. همهچیز به اندازۀ جیب شخص کارفرما بستگی دارد.
چیزی که شما در سایتهای فریلنسری مشاهده میکنید، همیشه هم کارفرما و فریلنسر حرفهای نیست. گاهی اوقات با کارچاقکن و تازهکارها هم دستوپنجه نرم میکنید. پس طبیعی است که رنج قیمتهای عجیب و غریبی را در سایتهای فریلنسری مشاهده کنید.
خارج از دنیای سایت فریلنسری هم همین هست. قصد توهین به قشر استارتاپی ندارم؛ برخی دوستان با نام استارتاپ میآیند و محفل گرم و صمیمی برای دل خودشان تشکیل میدهند. نه مدل درآمدی مشخصی دارند و نه سازوکار باپدرومادری برای کسبوکارشان ایجاد کردهاند! نمیتوان رفتار این افراد تازهکار و غیرحرفهای را به همۀ همردهها و همکارانشان بسط داد.
اما در اینجا سایتهای فریلنسری چه نقشی دارند؟ بهنظر شما باید تکتک افرادی که عضو میشوند را آنلایز کنند که مبادا مبلغ کم به بودجه اختصاص دهند یا فریلنسرهایی که پیشنهادهای مبلغ پایین میدهند را مهر و موم کنند؟ نظر شما چیست؟
کارفرمایی که در قیمتگذاری غلوزنجیر میشود!
بیایید تصور کنیم که سایت برای قیمتگذاری انواع پروژههای مختلف هم نظارت میکند و در نحوۀ ارزشگذاری کار دخالت کند. برای این کار حتماً یک کارشناس یا حتی تعداد بیشتری از یک عدد کارشناس در نظر گرفته میشود. احتمالاً برای اینکه حقوق و مزایای این افراد را هم بدهند، باز هم هزینههای جانبی دیگری از افرادی که در سایت عضو میشوند خواهند گرفت، وگرنه چطور میخواهند آن را پرداخت کنند؟
بگذارید بیشتر از این بدبین باشم. البته خودم معتقدم که واقعنگر هستم. 😊 واقعیت این است که اگر قرار باشد سایت بر روی نحوۀ قیمتگذاری پروژهها دخالتی کند، آنوقت آزادی عمل افراد به کجا میرود؟ کمی که به آن فکر کنید میبینید که دیگر نمیتوان آن را به برونسپاری و آزادکاری نسبت داد.
البته من در بخش نظرات، منتظر راهحلهای منطقیای که به ذهنتان میرسد هستم.
منفعتطلبی پلتفرمها؟ یا کنترل بازار؟
چرا پلتفرمها از هر دو طرف پول میگیرند؟ چرا باید هم از کارفرما و هم از فریلنسر که پول بخورونمیری درمیآورد پول بگیرند؟ این برای من هم خیلی سوال بود. کمی در موردش فکر کردم و راستش را بخواهید، به چیزی نرسیدم. ولی دوستی که در نگارش این مقاله کمکم کرد به این صورت پاسخ داد:
هرکدام از این پلتفرمهای برونسپاری، هزینههای جاری مربوط به استخدام برنامهنویس، امور مالی، بازاریاب، پشتیبان چند شیفتی و غیره دارند. هرکدام از این افراد هم نیاز به حقوق و مزایا دارند. علاوهبر این، خود این سایتهای برونسپاری هم باید سود قابلقبولی از این کارها داشته باشند. هرطور که حساب کنید، مبالغی که در ازای ثبتنام، سپردن و قبول کردن پروژه از افراد دریافت میشود، به خود پلتفرم برمیگردد.
البته باید این را هم بگویم که هرکدام از این پلتفرمها، بخشهایی را دارند که میتوان بهصورت رایگان در آنها فعالیت کرد. اما اگر خودمان هم کمی منصف باشیم، میبینیم که دریافت کارمزد و پرداخت عضویت، خیلی هم غیرمنطقی بهنظر نمیآید.
البته اگر قانع نشده باشید هم حق دارید. من هم برای اولین بار قانع نشدم. موضوع دیگری مطرح میشود. شما هم به این موضوع فکر کنید:
تصور کنید همۀ خدمات این سایتهای فریلنسری رایگان انجام میشد. منظورم از بخش ارسال پیشنهاد و واگذاری پروژه است. یک نفر از بیرون کار ترجمهای میگیرد. تازهوارد است. نمیداند چه قیمتی بدهد. چه میکند؟ پروژهاش را در این سایت واگذار میکند و قیمت میگیرد. البته من در بسیاری از موارد شنیدهام که 100 تومان از کسی که ترجمه را میخواهد میگیرد، و 20 تومان به فریلنسر بیچاره میدهد.
برای اینکه جلوی این مشکلات، آن هم فقط تاحدودی گرفته شود، از دریافت هزینه برای قاعدهمند کردن سفارشها استفاده شد. تا جایی که من میدانم و پرسوجو کردم، تا حدی جلوی این مشکل گرفته شده است.
البته من شنوندۀ نظرهای مخالف شما هم هستم. با ارائۀ راهحل برای ما بنویسید.
خارج را ببینید! کمی از جهان اولیها یاد بگیرید
قبل از اینکه وارد دنیای جهان اولیها بشویم، در مورد مفهوم برونسپاری کمی صحبت کنیم. کارفرماها وقتی پروژههای کوتاهمدتی دارند و نمیتوانند برای بلندمدت با فردی قرارداد ببندند، تصمیم میگیرند که برونسپاری کنند. وقتی که یک فریلنسر پروژه را قبول میکند، فرض بر این است که این کار برای کارفرما، نسبت به استخدام یک نیروی کارمند تماموقت، خیلی ارزانتر تمام شود.
این دیدگاه هم در جهان اول، و هم در جهان دوم و سوم صدق میکند! بههمین خاطر است که مثلاً شما بهعنوان یک فریلنسر وارد سایتهای برونسپاری خارجی میشوید و انگار وارد هند و پاکستان شدهاید!
برای ما ایرانیهایی که ارزش پول رایج مملکتمان روزبهروز کمتر میشود و دلار هم روزبهروز بالاتر میرود، کار کردن با کارفرماهای خارجی خیلی بهصرفه است. البته قطعاً برای آنها هم کار کردن با فریلنسرهای ایرانی بهصرفه است. دلیلش هم کاملاً واضح هست.
اما وقتی که ما مشغول انجام پروژه در سایتها و پلتفرمهای خارجی فریلنسری میشویم، انگار کلاً یادمان میرود که قوانین این سایتها، دقیقاً قوانین سایتهای داخلی ماست. فقط با این تفاوت که، کارفرماهای آنها به اندازۀ کارفرماهای ایرانی تحت فشار عوامل اقتصادی نیستند و به ایرانیها پول خوبی میرسد.
واقعیتهای تلخ زندگی یک فریلنسر به شیوۀ دردودل
همهاش که بدی نیست. خوبی هم دارد. وقت خواب و بیداریمان با خودمان است. هر زمان که بخواهیم میتوانیم شروع به کار کنیم و مقید به ساعات 9 تا 5 نیستیم. قطعاً با یک کارمندی که از صبح ساعت 6 بیدار میشود و شب ساعت 8 به خانهاش میرسد، فرقهای زیادی داریم.
شاید فریلنسری بهایی دارد که باید آن را پرداخت کنیم. شاید من با اینکه از یک کارمند همردهام یک میلیون کمتر بگیرم، موافق باشم. شما را نمیدانم. شما هم موافقید؟ من تا اینجای مطلب با فریلنسرها صحبت کردم و از نحوۀ دیدگاه کارفرماها گفتم. حالا نوبت کارفرماهاست که حرف دل فریلنسرها را گوش کنند.
من یک فریلنسرم؛ حقوقم را اول ماه نمیگیرم.
من یک فریلنسرم. دریافتیام را بعد از تحویل پروژه میگیرم. در برخی موارد، نصف مبلغ پروژه را همان ابتدا میگیرم، ولی در بیشتر موارد اینطور نیست. این در صورتی است که قسطم، هزینۀ قبض آب، برق و گاز و حتی اجارۀ خانهام را باید دقیقاً سر ماه پرداخت کنم.
حقیقت این است که من هیچ ایدهای ندارم که این ماه چقدر دستم را میگیرد. تعداد پروژهها متنوع است. گاهی اوقات آنقدر کار دارم که بدقول میشوم و گاهی اوقات آنقدر خلوتم که برای پرداخت شارژ گوشیام هم باید از پدرم خواهش کنم. وقتی که برای کارم ارزش قائل نشوید و هزینۀ قابل قبولی برایم پرداخت نکنید، در گیر و دار مشکلاتم کمر خم میکنم.
موضوع زمانی سخت میشود که من دیگر یک مجردی که در خانۀ پدرش زندگی میکند، نیستم. اگر متاهل باشم و فرزندانی برای مدرسه فرستادن داشته باشم، باید به من حق بدهید که دستمزد واقعیام را از شما درخواست کنم. همان دستمزدی که در نظام صنفی و انجمن مربوط به شغلم، مصوب شده است.
من یک فریلنسرم؛ همیشه باید سالم و شاد باشم.
اینکه من از خانه میتوانم با شما کار کنم و ارتباط بگیرم کاملاً درست است. اینکه من هزینۀ رفت و آمد ندارم و از کارمندها جلوتر هستم هم درست است. ولی میدانی چیست؟ وقتی از خانه کار میکنم احساس تنهایی میکنم و شاید در برخی موارد افسرده هم بشوم.
اگر مریض بشوم، نمیتوانم مرخصی بگیرم. اگر باردار بشوم، نمیتوانم بهخاطر بچهام مرخصی زایمان داشته باشم. من اگر کار نکنم، نمیتوانم زندگیام را بگذرانم.
اینها واقعیتهای خیلی کوچکی از زندگی فریلنسرهاست. حالا میخواهم برای دوستان فریلنسرم یک داستان بگویم.
نیمچه پیشرفت یک فریلنسر؛ ابتدایش را خودتان میدانید!
ابتدای مطلب از خامی خودم در ابتدای راه گفتم. همۀ ما روزِ اولی هم داشتیم و احتمالاً حالا دیگر خیلی فرق کردهایم.
از زمانی که با سبک زندگی فریلنسری آشنا شدم و بهصورت جدی کارش را دنبال میکنم، تا روزی که این مقاله منتشر میشود تقریباً یک سال گذشته است. در این یک سال، من یاد گرفتم که شبکهسازی، در آیندۀ شغلی من تاثیر زیادی دارد.
حساب کاربری لینکدین و توییتر داشتم، ولی یادم هست که ایدۀ خاصی از نحوۀ کار با آنها نداشتم. در مورد اینستاگرام هم که باید بگویم کلاً ارتباطی با آن برقرار نکردهام! در لینکدین و توییتر، یا سیاسی مینوشتم یا غصه و غیره؛ همان کاری که خیلیهای دیگر هم انجام میدهند. بسیار غیرحرفهای!
تجربه یک شبه بهدست نمیآید. افرادی را در زمینۀ کاری خودم میدیدم که از طریق توییتر و لینکدین بسیار پیشرفت کردهاند. فالوئشان کردم. زیاد اهل معاشرت و کامنت گذاشتن نبودم و نیستم، ولی پیگیر کارهایشان بودم.
میدیدم که در دورهمیها و همایشهای مربوط به محتوا و فریلنسری شرکت میکردند. من هیچوقت ایدهای از این کارها نداشتم؛ ولی با دنبال کردن این افراد در شبکههای اجتماعی، به این نتیجه رسیدم که جای زیادی برای پیشرفت دارم.
یادم هست که یکبار از طرف یکی از کارفرماها شدیداً انتقاد شده بودم. الان که به نمونهکارهای آن زمان نگاه میکنم، میبینم کاملاً حق با کارفرما بود؛ هیچ ایدهای در مورد نوشتن نداشتم. فقط ترجمه میکردم و کمی هم از منابع فارسی به آن اضافه میکردم!
وقتی که انتقاد شدم، در توییتر این انتقاد را عنوان کردم و از فالوورهایم پرسیدم که آیا من کارم اینقدر بد است؟ خیلیها کارهایم را خواستند و بیشترشان در کمال ناباوری گفتند که کارفرمایت اشتباه کرده است. کار شما عالی است!!!
از میان این افراد فقط آقای حامی غفاری بودند که زمان گذاشتند و تک تک نواقص نمونهکارم را با من در میان گذاشتند. آقای غفاری، از طریق توییتر و شبکهسازیای که انجام داده بودم با من آشنا شدند. من به خودم آمدم!
برای بهتر شدنم پول و زمان خرج کردم؛ کتاب خریدم. بعد از مطالعۀ آن یک مقالهای نوشتم که هم جزو نتایج اول گوگل شد و هم به دل خوانندههایش نشست. بعد از آن مقاله، دستمزدهایم زیر و رو شد. از پول بخور و نمیر، به دستمزدی رسیدم که درحد گذراندن یک زندگی عادی، خوب بود.
بعد از آن، هر مقالهای که مینوشتم را در لینکدین، اینستاگرام و توییتر منتشر میکردم و از خوانندگانش دعوت میکردم تا نظرات خودشان را با من در میان بگذارند. از آقای غفاری و دیگر فالوئرهایم خواهش میکردم تا نقدم کنند. اینجا بود که همۀ افراد نمونهکار من را میدیدند و دستمزد قابل قبول و خوبی پیشنهاد میدادند.
نحوۀ آشنا شدن من با سایت فریلنسر هم از طریق همین شبکهسازی و اتفاقاً به توصیۀ آقای غفاری بود. قصدم از این حرفها این نیست که حالا آقای غفاری را پیدا کنید تا دستمزدتان زیر و رو شود. 😊)))
اصل مطلبم این است که شما چقدر برای برندینگ و شبکهسازی خودتان وقت گذاشتید؟ اگر بهدنبال این هستید که پیشرفت کنید و یک قدم جلوتر باشید، یکی از راههایش همینی هست که گفتم.
نظر بقیۀ دوستان فریلنسر را هم جویا شدیم. چندتا از این نظرات را با هم میخوانیم:
نظر آقای سید محمد فتحیلو در مورد اینکه چه کارهایی برای بهتر شدن سطح درآمد فریلنسر پیشنهاد میکنند را جویا شدیم:
واقعیتش این است که رقابت خیلی سنگین و سخت شده است. من فکر میکنم که خوشاخلاقی، تحویل بهموقع کار و کیفیت آن میتواند راه حل خوبی باشد. البته کمی هم شوآف (یعنی همان تبلیغات) در شبکههای اجتماعی مختلف هم بد نیست!
خانم بهاره صفوی معتقدند که باید یاد بگیرند و تجربهشان هرروز بیشتر شود:
اینکه درآمد یک فریلنسر تا چه حدی رشد کند، به کارفرماها و تعریف و شناختشان از فریلنسر بستگی دارد. خیلی از سازمانها هنوز با مفهوم فریلنسر و کارمند دورکار آشنا نیستند. البته من هم در ابتدای کارم حقالزحمۀ کمی دریافت میکردم، چون تجربۀ کافی نداشتم. اما حالا بهتر شده و سعی میکنم ایرادهایم را برطرف کنم.
نظر خانم مریم زراعت پیشه خیلی جالب بود:
ما باید بر روی مهارتهای نرممان بیشتر کار کنیم. همیشه به ما کار تخصصی مربوط به رشتۀ خودمان را یاد دادند؛ هیچکسی به ما نگفته بود که چطور آن کار را بفروشیم؟!
آقای شهاب پاپون در مورد پرسونال برندینگ صحبت کردند:
یکی از دلایلی که یک کارفرما رغبتی به پرداخت دستمزد خوب ندارد این است که نمیتواند به یک شخصیت مجازی، ندیده و نشناخته اعتماد کند. ولی زمانی که یک شخص یک هویت مجازی مناسب با انتشار ویدئو، عکس و محتوای خوب از خودش بسازد، این اعتماد ساخته میشود.
تجربۀ آقای اردلان کتابچی در مسیر حرفهایشان به من انگیزۀ بیشتری داد:
من و خیلی از دوستان دیگرم تصمیم گرفتیم فقط در یک زمینۀ خاص یادگیریمان را شروع کنیم. در فضای آنلاین و آفلاین (یعنی شبکهسازی و دورهمیها) شرکت کردیم، در گروهها و انجمنها فعالیت داشتیم. اما مهمترین آوردههای من از طرف مشتریهای قبلیام بود. یعنی شناخته میشدم و من را به یکدیگر معرفی میکردند. این شد که وضع مالیام در دنیای فریلنسری، خیلی تغییر کرد. فکر میکنم بزرگترین سرمایهای که بهدست آوردهام، همین اعتمادی است که از طرف کارفرماها برایم شکل گرفته. باید همیشه سعی کنیم در آن حوزۀ تخصصیمان عمیقتر و تخصصیتر یاد بگیریم. مرجع خیلی خوبی هم که به من کمک بسیاری کرد، کتاب اصول فریلنسرینگ موفق از تیم پونیشا و کتابچۀ رایگان فریلنسینگ پارسکدرز بود.
خانم ندا سامانی هم معتقد هستند که این وضعیت را باید خود پلتفرمها تغییر بدهند:
من بازار کارم را از بازار ایرانی به بینالمللی تغییر دادم و درآمدم خیلی تغییر کرد. معتقدم کار فریلنسرها در ایران باید تفکیک بشود و قیمت نرمالی براساس سطح کار ارائه شده به فرد پرداخت گردد.
شما چه تجربههایی دارید که دوست دارید برای دیگر فریلنسرها بگویید؟ در بخش نظرات برای ما بنویسید.
ممنونم کمی طولانی بود اما همونقدر جالب استفاده خسته نباشید
در ایران چه کسی سراب موفقیت نمیفروشند
در ایران چه کسی سراب موفقیت نمی فروشد
حالمونو بهم زدی واسه گرفتن چهارتا کامنت انقدر التماس کردی.
مقاله ای که نوشتید طوری بود که منه تنبل!! که اکثر متن های بلند رو بخش بخش میخوندم، مقاله شمارو کامل و بدون احساس خستگی تموم کنم!
حسابی خسته نباشی